من از همان ابتدا که حرفه تولید محتوا در حوزه نوشتن در موضوعات مختلف را شروع کردم. نمیدانم اسمش را توفقی اجباری بگذارم یا اینکه حق انتخاب نداشتن بگویم یا چه؟ انتخاب اسم آن را به خود شما میسپارم. البته اینکه در ابتدای راه حق انتخاب نداشتم. نه اینکه شرکتی که در آن کار میکردم یک پروژه و موضوعی را میداد و چوب بالای سرمان میگذاشت و میگفت شما حق انتخاب ندارید. نه. واقعیت این است که اینطور نبود، منتها خودم این اصرار را داشتم هر پیشنهادی که دارند را قبول کنم و البته در ادامه برای خودم این تصمیم اتفاقهای خوبی را رقم زد.
به هر حال میتوانستم بگویم نه من با این موضوع و پروژه ارتباط نمیگیرم یا دوست ندارم و غیره. منتها موضوع ابن بود با خودم گفتم در مسیر یادگیری مهارت جدیدی چون نویسندگی از نوع تولید محتوا قدم گذاشتم پس بایستی بعضی ناخوشنودیها و سختیهایش را هم به جان بخرم.
الان یک لحظه یاد آگهی افتادم که چند ماه پیش در مورد گرفتن نیروی جدید نویسنده تولید محتوا اعلام حضور کرده بودند. در بخشی از آگهی نوشته بودند، موضوعات برای تولید محتوا از گوشت مرغ هست تا جان آدمیزاد.
الان که به تجربیات خود نگاه میکنم. واقعاً همینطور هست. همه نوع موضوعی هست. و هیچ محدودیتی وجود ندارد. این را هم بگویم. وقتی به شما موضوع یا پروژهای میدهند. اگر خوب عمل کرده باشید دوباره از همان جنس موضوع ممکن است به پستتان بخورد. البته به رضایت مشتری هم ربط پیدا میکند. و مورد بعدی اینکه این کار انجام میدهند تا متوجه شوند که شما از پس این موضوع بر میآیید یا اینکه نه به کس دیگری محول کنند. در دفعات بعدی با موضوع دیگری به سراغتان میآیند.
پس دوست داشتم و دارم در کنار موضوعات مورد علاقه که نمیگویم چیست سایر موضوعات از جمله موضوعات ناشناخته را هم قبول کنم حتی غیرقابل تحمل. شاید بخندید یا تعجب کنید، ولی گاهی واقعاً این طور میشد و میشود.
میتوانم مثال هم بزنم. در همان اوایل کار وقتی از طریق شرکتی که در آن به صورت دورکاری فعالیت میکردم و سفارش دریافت میکردم. موضوعی به من خورد که در مورد یک نوعی از بیماری عفونی بود. وای خدا الان که خودم یک لحظه خندم گرفت. وقتی میرفتم سایتها را یک بررسی انجام دهم تا از آن محتوا تولید کنم و ایده بگیرم. از دیدن تصاویری که در سایت بود یک جوری میشدم. فکر کنم متوجه شدید منظورم چیست. در حد حالت تهوع. یعنی بقدری که عکسها را سریع رد میکردم تا چشم به این عکسها برنخورد.
خلاصه به خیر گذشت. این یک طرف قضیه بود. طرف دیگر قضیه این بود که خیلی اطلاعات در آن پروژه دستگیرم شد و آگاهی بیشتری پیدا کردم. پس خوشحالم که قبول کردم.
به هر حال شاید عدهای بر این عقیده باشند که فقط علاقمند هستند در یک حوزه و موضوع قلم بزنند و در آن حرفهای شوند، منتها من ترجیحم بر آن است که نویسندگی در حوزه محتوا با موضوعات مختلف را را تجربه کنم.
به طور حتم موضوعات مورد علاقهام را خیلی دوست دارم. حتی میتوانم ساعتها بنشینم و در مورد آن حرف بزنم و بنویسم، منتها سختی موضوعاتی که با روحیات من سازگار نیستند را هم به جان میخرم حتی با رد شدن یا مورد انتقاد قرار گرفتن. البته این شیوه را به هیچ کس تجویز نمیکنم. در ابتدا به خودتان و روحیه خودتان رجوع کنید و موضوعات را قبول کنید.
به هر حال این کار یعنی قرار گرفتن در برابر موضوعات متنوع تولید محتوا محدوده فکری من را گستردهتر کرد. صد البته که دانشم را ارتقاء داد. از همه مهمتر اینکه اگر گاهی در برابر موضوعات سخت که حرفی برای گفتن ندارم یخ نوشتنم آب شده. و نکته آخر اینکه اگر گاهی در همان لحظه و روز اول حرفی برای گفتن نداشته باشم، اما میدانم دقایق و روزهای بعد میتوانم نوشتههای بیشتری را برای خود به ارمغان بیاورم، چرا که من فرزانه کردلو چند لحظه و چند روز پیش نیستم.