زمانی که به سالن بدمینتون میروم در مسیر پیادهرویم در کوچهی نزدیک سالن از کنار مغازهای میگذرم که حدود یک سالی بسته بود. قبل بستهشدن در آن مکان نان سنگک میپختند. پس از چند ماه بسته ماندن بلافاصله داخلش را بازسازیکردن و تغییر کاربریش دادند و خلاصه از حالت مکانی برای پخت نان خارج شد. البته در همان حالت چند ماهی بسته بود و فعالیتی نداشت. تا این چند وقت.
در این حدود یک ماه هم که گذرم به آنجا افتاده، دیدم باز تعدادی کارگر ساختمان داشتند درونش بنایی و تغییرات دیگری را بر مغازه انجام میدادند که در آنروزها در ظاهر کاربری آیندهاش مشخص نبود. باز هم گذشت.
چند روز پیش که از همان کوچه و حوالی آن مغازه میگذشتم، دیدم بیرون و داخل مغازه که انگار به کمک راهپلهای که دارد و به طبقه دوم هم منتهی میشود، صندلی چیدن و چندتایی هم صندلی بیرون دم در گذاشته بودند، البته چیدمان مغازه هنوز شکل کامل به خود نگرفته بود.
همینطور که قدمزنان از کنار مغازهای که در گذشته سنگکپزی بود و موقع گذر از آن بوی نان تازه به مشامت میرسید تفاوتها یکییکی برایم خودنمایی کردند. این بار با کاربری جدید مغازه، بوی متفاوتی را حس کردم. بله بوی قهوه بود. با بوی قهوه کنجکاو میشوی از شیشه مغازه به داخل نگاهی بیاندازی و در آن لحظه تعدادی قهوهساز که پشت شیشه ردیف شدند و چیدمان داخل آن نظرتان را به خود جلب میکند. تازه متوجه شدم این مکان به کافه تبدیلشده.
بماند که اینروزها این تنها موردی نیست که شاهد دایرشدن کافهها به شکل متنوع در سطح شهر هستم. باز هم بماند که تا چند سال پیش تعداد کافه در سطح شهر بسیار کم بود حتا به انگشتان یک دست هم نمیرسید، منتها الان قضیه فرق کرده است. نه انگار خواستهی مخاطب فرق کرده است. در محله خودمان هم با چنین صحنههایی قبلا روبهرو شده بودم؛ یعنی مغازه نانوایی که به کافه تغییر کاربری داده است. بماند که بنرهایی هم در مکانهای پرتردد شهر نصبشدن و افراد را با آگهیهای رنگاوارنگ به کافههایشان دعوت میکنند تا برای یک بار هم شده سری به آنجا بزنند.
وقتی هر از گاهی با این صحنهها مواجه میشوم بیشتر به این موضوع پی میبرم که مفهوم «نیاز» با «خواسته» در مورد مخاطب زمین تا آسمان فرق دارد. خواسته یعنی هر آنچه مخاطب دوست دارد.
پس خیلی وقتها خواسته مخاطب بر نیازی که ممکن است بر حیات و عملکردش تأثیر بگذارد، در اولویت قرار گیرد؛ یعنی چه؟
یعنی آدمها بیشتر قهوه خوردن و در تعاملبودن با دیگران را به نان خوردن کمتر ترجیح میدهد. ظاهر شهر که این را بهخوبی نشان میدهد و مهر تایید بر آن میزند.