به نظر من بهترین کاری که میتوانید با یک عالم پول بکنید این است که برای کمک به دیگران بهره ببرید.
مایکل بلومبرگ
وقتی در سر چهارراه کودکان کار یا زنانی با چادری مشکی که صورتشان را پوشاندند و دستشان را دراز میکنند تا شاید پولی نصیبشان شود. بیشتر اوقات دیدن این صحنهها برایم تأمل برانگیز است. شاید هم هدف برخی از این دست آدمها از جمله متکدیها برانگیختن احساسات رانندگان و سرنشینان ماشنینها باشد تا حرکتی بکنند و دست در جیب مبارکشان بکنند اینکه بدهند یا ندهند بر سر دو راهی ماندنشان هم داستان جالبیست و برای من به شخصه این صحنهها حس و حال خوبی انتقال نمیدهد. پس، نمیخواهم فردی چنین لحظات دردناکی را تجربه کند همان دیدنش هم جالب نیست چه برسد جای آن طرف باشم.
گاهی نگاههای سرد همین رانندگان به سوی بعضی از این مخاطبین به خصوص کودکان کار جالب است. یا شیشه ماشین را بالا میکشند و برخی رفتارهای دیگر که انگار آن کودک با دیوار صحبت میکند. با این گفتههایم نمیخوام بگویم در چنین لحظاتی سریع کمک کنید. این به خود شما بستگی دارد. اگر در آن لحظه حس خوبی دارید بیمعطلی کمک کنید. فقط شما دارید با روحیات یک کودک بازی میکنید به شکل بهتری هم میتوانید به آن کودک بفهمانید که نمیتوانید کمک کنید. مثلاً تشکر کنید و با روی خوش از او خداحافظی کنید. چهره افراد در ذهنیت چنین کودکانی با جزئیات بیشتری ثبت میشود پس تصاویر خوبی را در ذهن آنها حک کنیم.
همیشه در چنین صحنههایی به فکر فرو میروم و در آن لحظه فقط یک دعا دارم میگویم کاش این قدری داشته باشم تا به شکل اصولیتری بیشتر ببخشم. حداقل به این کودکان که اگر در دنیا هستند واقعاً ناخواسته بوده و اگر به میل خودشان بود پا به این دنیا نمیگذاشتند. نمیخواهم بگویم دلم میسوزد (شاید هم گاهی خودم را کنترل میکنم حداقل چنین حسی را انتقال ندهم و بسیار سخت است) نه به هیچ وجه، چرا که متوجه شدم ترحم و دلسوزی حس خوبی را منتقل نمیکند. پس بیایید اگر میتوانیم کمک کنیم آن هم به روشی درست که یکی از آنها میتواند داشتن پول بیشتر و کمک به موسسات خیریه باشد.
دعای دیگرم آن است که به زودی زود پدیدهیی همچون تکدیگری حداقل از شهرم، کشورم در وسعت بیشتر دنیا کوچ کند و برود.
به نظرم برای ثروتمند شدند بایستی ذهنیت ثروتمند و غنی بودن داشت. چه خوب میشود با بخش پولی که به دست میآوریم به این کودکان و افراد نیازمند واقعی کمک کنیم. تا بتوانیم در کنار هم در بخش آموزش گرفته تا بخش بهداشت روانی و جسمی آنها کاری صورت دهیم. شاید بیشترمان بگوییم دولت پس چکاره است؟! این حرفها را نگفتم که به اینجا برسم.
منتها خودم به شخصه در جهان فکری خودم به این جمعبندی میرسم که هر روز برای ثروتمند شدن قدمی بردارم تا حداقل بتوانم به افراد بیشتری کنم یا به نوعی به کودکان کار بیشتری کمک کنم. پول بیشتر و کمک بیشتر هر دو باهم رابطهی مستقیمی دارند. به تبع با این اتفاق، یعنی تعداد افراد ثروتمند و موفق در جامعه زیاد باشد متکدی کمی خواهد بود. به طور حتم بچه کار کمتری در سطح شهر خواهیم دید. در نهایت اگر یک عالمه پول داشته باشیم دستهای بیشتری را میتوانیم بگیریم تا جلوی هر کس و ناکسی داراز نشود و همین افراد از سر ناچاری در نهایت به هر ذلتی تن ندهد.