دیروز دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ بود و برنامهی تمرین کوهنوردی در یکی از قسمتهای مجموعه تفریحی ائل داغی گاوازنگ زنجان با همگروهیهای کوهنوردم را داشتم.
این بار سرپرست گروه مسیر یمیشانیخ را برای صعود انتخاب کرده بود. ۱۵ نفر بودیم. یکی از سرپرستها سرقدم و دیگر عقبدار شد. در یک صف پشتسر سرقدم به سمت جلو و مقصدمان حرکت کردیم. ساعت حرکت ۳:۴۵ بعدازظهر بود. با ۱۰ دقیقه انتظار با نظر سرپرستان تصمیم گرفتیم شروع به حرکت کنیم.
از آنجایی که این روزهای آخر سال، زنجان شاهد برف باریدنهای قابل توجهی است. همین موضوع باعث شد بود در حین حرکت شاهد برف زیادی باشیم. برف به قدری بود که جای پایمان در مسیر میماند. جای پایی به اندازه یک گودال در اندازهی پایمان تا زانو.
یک مقدار کوهنوردی در برف به این میزان راحت نیست؛ ولی لذت خود را دارد. چون علاوه بر کوهنوردی بایستی پایت را از آن گودال کوچک بیرون بیاوری و در گودالی که خودت ایجاد میکنی یا همنورد جلوییات ایجاد کرده بگذاری. یک مقدار از انرژیات بایستی صرف این کار شود.
در این لحظه که ما ۱۵ نفر در سکوت کوه دلنشین به سمت جلو در حرکت بودیم و پودرهای سفید برف سفت و سخت و البته گاهی نرم را یکی پس از دیگری از کنارمان رد میکردیم. بیشتر اوقات هم در برف تا زانو فرو میرفتیم. در این لحظات ردپای به جا مانده از ما یا سایرین در کوه نظرم را به خود جلب کرد.
همینطور که حرکت میکردیم، داشتم فکر میکردم حتی اگر در جایی از مسیر من تنها باشم و مسیر را گم کنم. جای پایی که از افراد مختلف در یک نقطه در راه جا مانده باعث میشود، من همین ردپاها را با امیدواری ادامه دهم و به نقطه امن و مورد نظر برسم.
داشتم فکر میکردم، شاید گاهی اوقات در زندگی با شرایط سختی مواجه شویم، ولی همین مسیر سخت و طاقتفرسا در خود نشانههایی دارد که باعث میشود با دیدن و شنیدن خوب و حواس جمعی بهتر آن نشانهها را راحتتر پیدا کنیم و به راهمان در مسیر زندگی ادامه دهیم.
پس اگر گاهی در شرایط سخت زندگی از ادامه مسیر نامید میشویم توقف نکنیم، مطمئن باشید نشانهها و علائمی در خود دارد که مسیر درست و بهتر را به ما نشان میدهد، در حالی که در شرایطی که اوضاع وقف مرادست کمتر ممکن است این نشانهها و موقعیتها را ببینیم.
چرا که در شرایط سخت و ناگوار همیشه در دل خود ردپاهای امیدبخش و جانبخش وجود دارد. این ردپا شاید پاسخ یک سوال، یک راه حل یا هر کمک دیگری باشد. پس به گوش باشیم.