تقریبا چند ماه پیش وقتی با دوستم تلفنی صحبت میکردم، از ماندن من در مسیر نوشتن و محتوا صحبت به میان آمد. در حالیکه به زعم خودش، او آنطور که باید و شاید موفق نشد و اینکار را ول کرد. در لابهلای صحبتهایش این نکته را برایم یادآور شد:
-خوب تو به مدیر بخش محتوای آن شرکت اینقدر بله بله چشم چشم گفتی و پروژهها رو گرفتی.
گفتن این حرف از یک دوست برایم هضمش راحت نبود. منم چیزی نگفتم و اهمیت ندادم. منتها میدانستم از چه ناراحت بود. چون من در ابتدای کارم از محلی شروع کردم که او مدت کوتاهی حدودن یکماه بود در آنجا فعالیت میکرد و پروژه میگرفت. حتی خودش چند باری پیشنهاد کرد که بیایم و به آن موسسه درخواست بدهم. یعنی فرم استخدام آنلاینش را پر کنم. بعد ارائه پیشنهادش، یکی الی دو بار از من پرسید. من هم بعد از مدتی برای اینکه بگویم درخواست دادم، رفتم و انجام دادم. اصلا فکر نمیکردم آن موسسه با من تماس بگیرد و برای کار پذیرفته شوم؛ چون اصلا دغدغهام نبود.
بماند که بدون کمک گرفتن از او فقط در این حد که پیشنهاد داد:
برو این سایت و درخواست بده
از این بابت ممنونم. در ادامه نمیدانم در محیط کاری و در ارتباط با مدیر محتوا چه اتفاقی افتاد که دیگر پروژه نگرفت. به نظرم صحبتش غیرمنطقی بود، وقتی در جایی به صورت آنلاین کار میکنی و بیش از ۴۰ هزار کارمند در بخشهای مختلف از جمله نویسندگی و تولید محتوا از سراسر کشور دارد، این صحبتها معنی ندارد.
موسسهای که کسی برایش کارایی نداشته باشد، بدون تعارف کنار میزد، چون دستش باز بود.
از آن روز به بعد خیلی به این جملهاش فکر میکنم. در اینکه در حین انجام کارم احترام گذاشتن و احترام گرفتن خیلی برایم مهم است، شاید درصد زیادی را راست را میگفت. ولی خودم میدانم که تا اینجای کارم به هر قیمتی کار نکردهام. حتی اگر آن موقعیت خیلی برایم مهم بوده باشد.
گاهی وقتها پیش میآید مخاطبانی که رسانههای جهان فکر فرزانه کردلو را دنبال میکنند، به من پیشنهاد کار میدهند. پس، از همینجا جدای از اینکه این همکاری شکل گرفته یا نه بابت اعتمادشان به خودم ممنونم، این موضوع خیلی برایم ارزشمند است.
به هر حال نمونههایی را خودم دوست داشتم کار کنم، بنا به دلایلی ادامه ندادم، بماند که خیلی هم خوب بودند. بالعکس مواردی بود که به توافق نرسیدیم و طرف مقابلم صلاح دیده ادامه ندهد.
صد البته اینروزها بیشتر دغدغهام توسعه کسبوکارم با عنوان جهان فکر است، حتی اگر یک زمانی بیکار باشم. در کنار اینکار، یک روش دیگر را هم امتحان میکنم.
سعی میکنم اگر مجموعهای که از نظر خودم میتواند در مسیر نویسندگی و تولید محتوا برایم مثمرثمر باشد، درخواست کار بدهم، حتی اگر کسبوکار خودم را داشته باشم و بهنظرم لازم است.
در چنین مواقعی، استدلالم این است که با ارائه رزومه کاری و نیز حتی نوشتن نمونه کار یا پذیرفته میشوم یا نه، از این دو حالت که خارج نیست. از این بابت هم ترسی به دل راه نمیدهم. بهخصوص اگر پذیرفته نشدم.
به هر حال در مسیر نوشتن و تولید محتوا حتما بایستی گاهی اوقات مزه طرد شدن و نپذیرفته شدن را بچشیم، تا رشد کنیم و توسعه پیدا کنیم. بایستی بدانیم، گاهی برخی افراد هستند که از ما بهتر هستند. از همه مهتر اینکه سلیقهها هم یکی نیست و فرق دارد.
در آن لحظات شاید در نگاه اول ناراحت شدم و حس خوبی نداشتم، ولی گذشته. در ادامه منتها معتقدم برای بالا رفتن از نردبان موفقیت بایستی موقعیتهای مختلف را امتحان کرد.
بهطورحتم بسیاری راهکارها وجود دارد که در بهتر شدن مسیر نوشتن و تولید محتوا به من فرزانه کمک میکند؛ چون معتقدم در پیچوخم همین چالشهای مسیر کاری، بیشتر راهحلها نهفته است. پس، سعی کنیم به یک نقطه خیر نشویم و نیم نگاهی هم به اطرافمان داشته باشیم.