باور کن لحظهای که چیزی نمیآموزید دیگر زنده نیستید(جک نیکلسون).
امروز که این جمله را دیدم، یاد جمله قصار پیتر دراکر پدر علم مدیریت افتادم. او میگوید: تنها مهارتی که غیرقابل استفاده نمیشود، یادگیری مهارت جدید است.
به واقع هر دو فرد و بسیاری از افراد موفق در حوزه کاری خود درست و به حق میگویند. ما همیشه و هر لحظه بایستی برای رشد و تعالی خود در حال آموزش باشیم و حتّا از دیروز و چند لحظه خود نیز بیشتر بدانیم.
چون اگر اینگونه نباشد نمیتوانیم آنگونه که شایستهمان است بر روی این کره خاکی به زیست خود ادامه دهیم و البته زیست سعادتمند منظورم است.
همانطور که افلاطون در جایی گفته است:
به دنیا نیامدن بهتر از آموزش نیافتن و نادان ماندن است؛ زیرا جهالت، ریشهی همه بدبختی هاست.
وقتی در حال یادگیری مهارتها و دانش جدید هستیم داریم به تمام جهان میگوییم که ما میخواهیم بهتر زندگی کنیم. ما میخواهیم جزو همان اقلیتی باشیم که دوست دارد رشد کند و به موفقیتهای مداوم دست یابد. در عین حال در ادامه همین افراد دوست دارند افراد دیگر را همراه خود سازند و آنها را با خود به سمت رشد و تعالی بالا هدایت کنند.
بیشتر که دقت میکنم، بله همانطور است که جک نیکلسون میگوید و من فرزانه کردلو موافقم این موضوع هستم، وقتی آموزش خودمان در هر زمینهای که حرفی برای گفتن داریم متوقف میکنیم به نوعی داریم زنده ماندن خود را زیرسوال میبریم.
شما هم با من موافق هستید، زنده ماندنی که بدون یادگیری باشد یعنی در واقع کاری صورت ندادیم.
البته این را هم بگویم وقتی مداوم در حال یادگیری و آموزش دانش و مهارت جدید هستیم، بایستی در هر سطحی که هستیم این یادگیری را به عمل تبدیل کنیم. یعنی اینگونه نباشد که فقط این یادگیری در ذهن ما ذخیره شود و بعد از مدتی دیگر هیچ استفادهای از آن نکنیم.
لرد چسترفیلد این موضوع را چه خوب بیان کرده است:
دانستههایتان را مانند یک ساعت مچی در دست کنید، نه صرفا به این خاطر که نشان دهید آن را دارید. بلکه به این خاطر که اگر کسی از شما ساعت را پرسید، برایش بگویید.
شاید برخی بگویند ما خیلی کمالگرا هستیم تا هر چیزی را در حد علاء و کاملش یاد نگیریم دست به اقدام نمیزنیم. بایستی به این دوستان بزرگوار عرض کنم که بخشی از روند یادگیری در حین کار و آزمون و خطا کردن انجام میشود.
بایستی به خودمان جرأت دهیم در هر سطحی از دانش یا مهارت که قرار داریم کاری انجام دهیم تا درجه یادگیری خود را بسنجیم، چرا که یادگیری بدون عمل همانطور که میدانید به مانند زنبور بیعسل است.
از طرفی، بسیاری افراد هستند که برای اینکه وارد عمل بشوند با دیدن اولین مانع یا مشکل سریع پا پس میکشند و مثلن میگویند:
من نمیتوانم.
من استعداد ندارم.
این کار در توان من نیست.
و … .
و خیلی جملات دیگر که خودتان به وفور شنیدید یا شاید خودتان در موقعیتهای مختلف از آن استفاده کردید. طبق گفته برایان تریسی:
مشکلات ما را متوقف نمیکند، بلکه به ما آموزش میدهند
اگر بخواهم از خودم و فعالیتام در این مدت حرفهام در مورد نوشتن و تولید محتوا بگویم.
بسیاری اوقات وقتی چیزی را نمیدانستم و به ویژه مهارتی در آن موضوع خاص نداشتم به واقعه به تجربه دیدم تا وارد عمل نشدم، آن را عمیق و خوب یاد نگرفتم. وقتی چیزی در ذهنم هک شده زمانی بوده که دانشم را وارد کار کردم و از آن کار کشیدم.
تازه در آن لحظه پی بردم که چقدر آن مطلب را متوجه شدم و یاد گرفتهام و چقدر بایستی کار کنم تا به سطحی که میخواهم در آن موضوع خاص در نوشتن و تولید محتوا برسم.
در پایان به سخن فرانسوا بسنده میکنم و صحبتهای خود را در همین جا به پایان میرسانم که میگوید:
هر کس باید باغ خود را پرورش دهد.