امروز در لایو صبحگاهی ساعت هفت صبح آقای شاهین کلانتری از دلایل نوشتن یادداشت روزانه صحبت به میان آمد. قرار شد در رسانههایمان به ویژه در سایتمان صفحهای برای این موضوع باز کنیم و از دلایلمان برای این کار که بازوان نویسنده و غیر نویسنده را تقویت میکند نکاتی را بیان کنیم.
من از بیست و یک دلیل شروع میکنم و به تدریج آن را ارتقاء میدهم.
ناگفته نماند که این دلایل قرار است به تدریج زیاد شوند.
در چنین لحظهای به خودم رجوع کردم. کاری که همیشه قبل نوشتن هر موضوعی انجام میدهم. با چرا شروع کردم.
راستی فرزانه کردلو چرا یادداشت روزانه مینویسی؟
یکی از اصلیترین دلایلی که باعث میشود من یادداشت روزانه را جدی بگیرم و حتی فایلی در لپ تاپم با این عنوان روزانه نویسی داشته باشم:
ثبت وقایع روزانه
در کل وقتی ثبت میکنم در این ساعتی که بر من گذشت، چه حرفهایی رد و بدل شد، حس خوبی دارم. چه کسانی را دیدم. چه جاهایی را برای دیدن تجربه کردم و کلی نکتههای دیگر.
البته این را هم بگویم، هر روز و هر ساعت به طور منظم و دقیق این اتفاق نمیافتد؛ ولی هر روز در هر فرصتی برایم پیش بیاید سعی میکنم در حد یک جمله یا چند خط یا حتی چند پاراگراف و … از آن روز نکاتی را در روزنوشت فرزانه کردلو ثبت کنم.
در گذشته در دفتر ثبت میکردم، ولی در سالهای گذشته سیستم جایش را به دفتر داده است.
نظم دادن به دسکتاپ مغزم
وقتی در طی روز فرصتی به دست میآورم و به عنوانهای مختلف به یادداشت نویسی مشغول میشوم. باعث میشود افکارم نظم بهتری به خود بگیرند و از آن آشفتگی ذهنی برای لحظاتی خلاص شوند. در این حالت مغزم را دستکتاپ لپ تاپم در نظر میگیرم. وقتی در آن لحظه و یا آن روز خاص یادداشت روزانه مینویسم و افکارم را در درایو و فایل مربوطه ذخیره میکنم و از بهم ریختگی میز کار امروزم رها میشوم. از طرفی، خیالم راحت میشود آن موضوع یا صحنه را در جایی ذخیره کردم.
در کل وقتی به شکلهای مختلف از جمله یادداشت نویسی بار مغز و حافظهام را با نوشتن و ریختن در صفحات کاغذ و وُرد انجام میدهم حس خوبی دارم. تازه متوجه میشوم در طی روز چقدر میتوان موضوع و ایده برای نوشتن داشته باشم و پیش از این از آن غافل بودم.
از طرفی در کنار این که به محتواهای مغزم نظم میبخشم و بهتر میتوانم آن موضوع را از نگاه جدیدتر مورد بررسی قرار دهم، بعنی بدون اینکه قضاوتی بر کارهایم داشته باشم به عنوتن آدم بیطرف از بیرون به خودم و آن اتفاق و سایر اتفاقاتی پیرامونم نگاهی میاندازم و نظارهگر هستم.
این به مانند ناظم مدرسهای است که از بیرون حیاط به بچههای قد و نیم قد نگاه میکند و بچهها را زیر نظر دارد. در این مثال، ناظم هدفش نظم دادن به این افکار در قالب بچههای مختلف است.
همانطور که میدانید در طی هر ثانیه کلی فکر به ذهن ما ورود پیدا میکند. اینکه قرار است کدام یک از این افکار در دفتر یا فایل ورد صفحات وردمان جا خشک کند نکته مهم است. بهتر است به افکاری بها دهیم که از آن کلی نکته و درس یاد گرفتیم.
افکاری که ما را یک قدم به جلو پرتاب کرده است. مورد ندارد اگر این افکار منفی باشند. بایستی به این نکته توجه کنیم که همه افکار چه مثبت چه منفی باید برای ما مهم و قایل احترام باشد. ما با پذیرفتن افکار مثبت و منفی در کنار هم است که رشد میکنیم و هر روز به تعالی و تکامل خودمان نزدیک میشویم.