فیلم انجمن ادبی و کیک پوست سیبزمینی گرنزی (The Guernsey Literary and Potato Peel Pie Society) محصول سال ۲۰۱۸ به کارگردانی مایک نیوول و نویسندگی دان روس و توماس بزوچا است.
نقش اول فیلم، نویسنده جولیا و داوسی مردی که سرنوشت با یک نامه نگاری آنها را به هم نزدیک میکند.
این فیلمی که من فرزانه کردلو برای دقایقی کوتاه میخواهم دربارهاش قدری در جهان فکر با شما مخاطبین عزیز صحبت کنم بخشی از زندگی یک نویسنده که فیلم آن را برای سال ۱۹۴۶ به تصویر کشیده است. شاید تا حال متوجه شدید که داستان این فیلم یک سال بعد از جنگ جهانی دوم رخ داده است. بله درست حدس زدید، داستان نویسندهای که بیارتباط با جنگ جهانی به ویژه جنگ جهانی دوم نیست، چرا که جنگ جهانی دوم بین ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ اتفاق افتاد و زندگی بسیاری از مردم دنیا از جمله اروپا را تحت شعاع قرار داد.
صحنههای ابتدایی فیلم دختر جوان به نام جولیا اشتون را نشان میدهد که به همراه مشاور و دوست خانوادگی در شهر لندن به این طرف و آن طرف شهر محل زندگی خود میرود، شهری که هنوز آثار جنگ از آن محو نشده و در حال بازیابی خود است. جنگ جهانی دوم تازه تمام شده است.
ساختمانهایی که به خاطر بمبارانهای جنگ تخریب و در حال بازسازیست. و جولیا و مشاورش در این میان به دنبال محل کار بهتر برای این نویسنده جوان و البته بلند آوازه هستند.
در این بین جولیا اشتون به کمک وسیلهی ارتباطی آن روزگاران چون نامهنگاری به واسطهی کتابی که در گذشته نوشته با یک خوانندهی مرد از جزیره گرنزی که در زمان جنگ جهانی دوم تحت اشغال آلمان نازی بود، ارتباط برقرار میکند.
جولیا از اهالی لندن است و با این نامهنگاری دو طرفه، بعد از مدتی متوجه میشود که این مرد و دوستانش در زمان جنگ توسط فردی به نام الیزابت به طور اتفاقی یک انجمن ادبی به راه انداخته بودند و در آن انجمن کتابهایی که خوانده بودند را به نقد میگذاشتند و بخشی از آن کتابها را در کنار هم میخوانند. داوسی در نامه از انجمن و اسم آن با نام کیک پوست سیب زمینی گرنزی یاد میکند.
بعد از مدتی که این نامهنگاری بین آنها ادامه پیدا میکند، جولیای نویسنده علاقهمند میشود به این جزیره برود و از آن انجمن، اعضایش و در نهایت اهالی جزیره در مورد «کتابخوانی» مقالهای برای روزنامه تایمز و ناشرش بنویسد.
او با این مأموریت راهی جزیره گرنزی میشود. حتا در جزیره گرنزی، با مردی که برای مدتی کوتاه نامهنگاری کرده بود از نزدیک ملاقاتش میکند و بعد از چند روز اقامتش در آن جزیره به دلیل پیدایش انجمن و داستان زندگی هر کدام از اعضا پی میبرد.
ولی جولیا بعد از مدتی تصمیم میگیرد مأموریتش را عملی کند و درباره انجمن و به وجود آمدنش داستانی مخاطبپسند برای خوانندگانش روایت و در نهایت منتشر کند. امّا یکی از اعضای انجمن به خاطر سرگذشتی که این انجمن داشت، دوست نداشت کسی از آن مطلع شود و مانع انتشار این داستان میشود و بقیه هم تمایلی به این کار نشان نمیدهند.
تا اینکه جولیا به جهت نامزدی که به مدت شش ماه با یک مرد نظامی داشت، با سفر به این جزیره و آشنا شدن با تک تک اعضای انجمن شیفته این منطقه میشود و حتا به عبارتی در ازدواج با نامزد نظامی و ثروتمندش در دو راهی میماند.
بیش از این دربارهی فیلم نمیگویم تا خودتان به تماشای آن بنشینید و به تدریج متوجه شوید با ورود این نویسنده جوان به این جزیره چه اتفاقی رخ میدهد که اعضای انجمن آن جزیره از انتشار داستان انجمن ادبی پای پوست سیب زمینی خود منصرف میشوند و نمیخواهند به کمک جولیا اشتون و نوشتههایش در دنیا دیده و شناخته شوند.
کلام آخر
منتها میخواهم به عنوان نویسنده و کسی که به معرفی این فیلم پرداخته نظرم را به علاقهمندان نوشتن و نویسندگی بیان کنم:
اول اینکه در هر بخشی از داستان فیلم، سازندگان و بازیگران فیلم قصد دارند آثار تلخ و فراموش نشده جنگ را به تصویر بکشند که حتا با پایان یافتن آن نمیتوان به این راحتی از خاطرات و ماجراهای تلخ و ناگوار آن جدا شد و به زندگی عادی برگشت.
دومین مورد اینکه جولیا اشتون به جهت علاقه و حرفهاش که نوشتن است به نوعی برای دیده شدن بیشتر و روایت داستان، به دنیایی وارد میشود که آدمهای آن خیلی هم به دیده شدن و دستبهدست شدن داستانهایشان در زمان جنگ خوشحال نیستند و علاقهای هم به انتشار و باز نشر آن ندارند.
سومین مورد اینکه در آن روزگار بهترین و مجللترین ابزار نوشتن بعد از قلم و کاغذ، دستگاه تایپ بوده، به نظر میرسد صدای آزار دهندهای هم داشته است، ولی با این حال حتا زمانی که جولیا به جهت بازگشت از جزیزه و اتفاقاتی که در گرنزی از سر گذرانده بین نوشتن و ننوشتن داستان آن انجمن در دو راهی بزرگی گیر افتاده بود و چند روزی هم به سمت ماشین تحریرش نرفت.
در حالیکه صاحبخانهاش از این که صدای تایپ جولیا از اتاقش به گوش نمیرسید نگران شده بود و این سکوت را آزاردهندهتر از ماشین تحریر میدانست.
و داشتم فکر میکردم که من نویسنده و امثال من چه خوب الان به کمک کامپیوتر و رایانههای رومیزی ابزار نوشتن راحت و بیدردسری داریم.
در پایان نکات و پیامهای زیادی دیگری میتوان از این فیلم دریافت کرد، آن را به عهده شما خواننده گرامی میگذارم.
برای دانلود و دیدن فیلم هم میتوانید از این سایت اقدام کنید.
دانلود فیلم به زبان فارسی دوبله شده
نکته پابانی این که، راستی اگر خواستید معرفی دیگری از فیلم انجمن ادبی و پای پوست سیب زمینی گرنزی را بخوانید میتوانید به نوشتهی دوست خوبم میترا جاجرمی مراجعه کنید.
ممنون فرزانه جان بابت معرفی فیلم. خیلی از دیدن فیلم و خوندن نوشتهات لذت بردم. موفق باشی عزیزم🌷🌷
سلام
میترا جان
خوشحالم تو سایت جهان فکر هستی عزیزم.
و خوشحالترم که نوشتهام خوندی و خوشت اومده. و ممنونم از وقتی که گذاشتی 🙂
مرسی عزیزم. موفق باشی
چه اسم جذابی داشت این فیلم. مشتاق شدم تماشاش کنم. مرسی ازت فرزانه جان برای این معرفی جذاب😍❤
سلام
به به زهرای عزیز
خوشحالم معرفی فیلم رو دوست داشتی و این میخوای فیلم رو ببینی.
خواهش میکنم دوست نویسنده من 🙂
موفق باشی