این روزها کتاب «چگونه جهان درون خود را دگرگون سازیم» اثر ام.جی. رایان ترجمه هانیه احمدزاده را میخوانم. در بخشهای اولیهی کتاب به موضوع جالبی برخوردم.
البته همهی بخشهای کتاب تا جایی که در حال حاضر خواندم و ادامه دادهام، نویسنده نکات جالبی را مطرح کرده است. هر چند خواندن کتاب به پایان نرسیده و هنوز بخشی از کتاب باقی مانده است.
نکتهای که امروز من فرزانه کردلو میخواهم از آن برایتان بگویم و در این کتاب دیدم و خواندم.
این تیتر در یک کادر طوسی رنگ در بخشی از محتوای کتاب بود:
“به گونهایی به موضوع نگاه کنیم مثل اینکه بار اول است”
درست است که این کتاب در مورد نوشتن و نویسندگی نیست، ولی من به عنوان نویسنده میخواهم از این منظر به موضوع نگاه کنم. یعنی میشود در دل همین مطالعات ایدههای نوشتن را شناسایی کرد و بیرون کشید. جالب نیست.
راستی یک سوال، تا حال شده، شما بیابید شروع به نوشتن کنید، ولی ایده و سوژه برای نوشتن نداشته باشید؟ حتمن شده است. مگر میشود چنین نشود.
منتها بایستی خاطرنشان سازم که از این اتفاق که کموبیش برای هر نویسنده رخ میدهد نگران نباشید و طبیعی است. میدانید غیرطبیعی چیست؟ غیرطبیعی این است که شما دست روی دست بگذارید و برای این موضوع و به قولی این مسئله کاری انجام ندهید.
یعنی اگر زمانهایی که ایده نداریم. ایده برای نوشتن نداریم و از این موضوع شاکی هستیم. میتوانیم از همان آغاز روز که چشمانمان را باز میکنیم و به دنیا سلام میکنیم با این دید ببینیم که انگار بار اول است که چشم باز کردیم و وارد این دنیا شدیم.
چگونه به خودمان و اطرافمان نگاه میکردیم؟
آیا باز هم مثل گذشته فکر میکنیم که همه چیز تکراری و کلیشهایست و حرفی برای گفتن و نوشتن نداریم.
کمی مکث کنید و به این موضوع فکر کنید.
قبول دارید وقتی با این منظر وارد ماجرای نوشتن و زندگی کردن میشویم کلی سوژه و ایده برای نوشتن داریم. تازه پی میبریم و برای یک لحظه فکر میکنیم چقدر همه چیز برایمان تکراری شده بود.
در حالی که اینگونه نیست.
در حالی که در دل همین تکرار و روزمرگیها و موضوعات فراموش شده با نگاه دیگر میتوان کلی داستان و نوشته بر روی صفحات دفتر و ورود سیستممان ایجاد کنیم.
نه تنها حرفهایمان تمامی ندارد، بلکه بیشتر اوقات حرف هم اضافه میآوریم.
راستی تا حال به موضوع نوشتن به این شکل نگاه کرده بودید؟
امتحانش مجانیست. بیایید این بار که به دنیای خودمان و بیرونمان مینگریم با عینک دیگری دنیا را نظارهگر باشیم.
به طور حتم چیزهای جدیدی را کشف خواهیم کرد که قبلن و بسیاری اوقات بیتفاوت از کنار آن رد شدیم.
از طرفی، میتوانیم اینگونه هم به موضوع نگاه کنید که شما آن فرد منحصر به فردی هستید که میخواهد این بار دنیا از جهان دیگری تماشاگر باشد و نمیخواهید آن فرد قبلی باشید که توجه کمی به دنیای خودش و اطرافش داشت.
بله در حین اینکه خیلی لذتبخش است.
در این لحظه به این موضوع فکر میکنیم، چرا قبلن این قدر از پیرامون خود غافل بودیم. در صورتی که میتوانستیم موضوعاتی را با دقت بیشتر ببینیم که در گذشته اثری از آن جلوی چشمانمان نبود.
پس، اگر ایده برای نوشتن ندارید میتوانید این شیوه را امتحان کنید مطمئن باشید که جواب میدهد.
راستی یک نکته پایانی را هم برایتان یادآور شوم. من به تازگی یک وبینار با نام «چگونه برای نوشتن ایده پیدا کنیم؟» برگزار کردم. اگر علاقمندید از محتوای ویدئوی آن وبینار مطلع شوید، میتوانید روی اینجا کلیک کنید.
سلام
شاید باورت نشه ولی من هیچوقت ایده کم نمیارم! نمیدونم چجوری، ولی ایده هام انقدر زیاده که می ترسم عمرم نرسه همشو بنویسم!
سلام
ترس برای چی،
تا جایی که میتونید ایدههاتون عملی کنید و هر لحظه و هر روز برای پرو بال دادن بهش یه کاری انجام بدین
ممنونم که وقت گذاشتین و خوندین و نظرتون رو ثبت کردین.
موفق باشین