چند روز پیش یک عکس نوشته را در یکی از گروههای تلگرام دیدم که نوشته بود پرداخت حقوق کارمندی هزینه میشود تا از رویاهایت دور بمانی.
در آن لحظه به این فکر کردم واقعاَ درست است شما وقتی شرکت و مجموعهای استخدام میشوید شاید در آن سه و چهار ساعت یا حتی بیشتر در طی روز همه دغدغهتان آن است که به تعهداتتان در خصوص کارهای آن شرکت جامه عمل بپوشانید تا در نهایت در آخر ماه مبلغی که برای آن ساعت یا ساعتها صرف کردید را دریافت کنید. منظورم این نیست همین الان در جایی که به مشغول به خدمت هستید استعفاء بدهید و به دنبال رویاهایتان باشید نه به هیچ وجه منظورم این نیست. میشود گفت اصلاً عقلانی نیست.
بگذریم. خیلی از ما وقتی حرف از استخدام و کارمند شدن میشود گوشهایمان تیز میشود. در ظاهر فکر میکنیم کارمند شدن خوب است. هر چند من منکر این موضوع نیستم. ناگفته نماند همین الان فیلمی از ذهنم گذر کرد که در مورد زندگی انیشتن چند سال پیش در اینترنت دوبله شده دیدم. که در آنجا انیشتن با اینکه کارمند بود و در بخشی از اداره ثبت اختراعات کار میکرد به قدری به ایده و نظریات خود فکر میکرد که در حین کار دولتی نمیتوانست از آنها چشمپوشی کند و بیشتر اوقات دور از چشم رئیس آن برگههایی که زیر پروندهها پنهان کرده بود بیرون میکشید بخشی از افکار و نظراتش را در رابطه با آن اندیشه ثبت میکرد و به قولی فرمول نویسی میکرد. با این که در صورت متوجه شدن مافوقش برایش گران تمام میشد، منتها باز این کار را لابلای بررسی پروندههای متعدد ثبت اختراعات افراد مختلف انجام میداد.
در دنباله این ماجرا که برای لحظاتی از ذهنم گذشت. در این باره میتوانم به اتفاق دیروز اشاره کنم که بیارتباط با موضوع بحث من فرزانه کردلو در این نوشته نیست.
دیروز به فایل صوتی دورهی آنلاینی که مدرس از بهرهوری زمان میگفت گوش دادم. وقتی بهرهوری زمان درستی داشته باشیم به این شکل میتوان خود را از روزمرگی جدا کرد و به موضوعاتی که مدام پشت گوش میاندازیم در لابلای کارهایمان یعنی زمانهای مرده انجام دهیم. برخی با این سوال روبرو میشویم مگر میشود؟
با توجه به این نکاتی که اشاره کردم به نظر میرسد برای خلق یک شگفتی مثل نوشتن کتاب، نوشتن مقاله، یادگیری زبان و هر حرفه و موضوع دیگری در دل همین روزها و لحظاتی که از پی هم میگذارنیم اتفاق میافتد. افراد موفق یک زمانی مثل من و شما افراد عادی بودن فقط در هر فرصتی که پیش میآمد روی ایده و رویاهایشان کار میکردند. اولین کار آن است که بایستی بر حسب ارزش رویاهایمان اولویت بندی کنیم و برایشان تا میتوانیم وقت بگذاریم تا بتوانیم بعد یک ماه یا چند ماه یا حتی یک سال دستاورد خود را از این تمرین و ممارست به چشم ببینیم.
راستی رویای شما چه چیزهایی هستند. آیا در دل این روزهای تکراری که از پی هم میگذرد برنامهای برای تحقق تک تک رویاهایتان دارید و برای آن میجنگید یا به جهت کارمند بودن خانهدار بودن، محصل بودن، دانشجو بودن، پدر و مادر بودن و کلی بودنهای دیگر … قید همه رویاهایتان را زدید؟
شاید اول کار آن چیزی نباشد که از به دست آوردن رویاهایمان انتظار داریم، منتها به بتدریج همه چیز بهتر میشود. همانطور که وینستون چرچیل میگوید روبه پیشرفت یعنی دگرگونی و روبه تکامل، یعنی دگرگونیهای بسیار.