پریشب بعد از برگزاری جلسه یک ساعت و نیم و البته جلسه چهارم آنلاین وبلاگنویسی آقای شاهین کلانتری، بعد استراحتی نیم ساعته به خود بودم.
زنگ گوش مرا به سمت خود دعوت کرد.
در اولین نگاه شماره را نشناختنم. اما با پیش شماره شماره اول آن نمره متوجه شدم مخاطبی که پشت گوشیاش هست، یک شیرازیست.
-الو، بله بفرمایید
صدای خانمی از آن طرف به گوشم رسید.
سلام، خوبید؟منو نشناختید؟
من در همان لحظه در ذهنم به دنبال شناسایی صدا بودم. صدا آشنا بود، چون یکی، دو بار قبلن از طریق ویس شنیده بودم.
-نه متاسفانه
-من خانم فلانی هستم. شناختید؟
-شمایید ببخشید نشناختم، شمارتون سیو کرده بودم، نمیدونم چطور شد و… .
گذشت.
مخاطبم یکی از دوستان و شرکتکنندگان در اولین دورهام در تابستان امسال یعنی محتوانویسی برای سایت بود.
در کل حس خوبی در آن لحظه داشتم. فردی که در اینستاگرام یکی از مخاطبینم بود و بعد در دورهام بیشتر با هم آشنا شدیم و ایشان مدرس زبان انگلیسی بودند.
بعد احوالپرسی و اینکه دیگر در اینستا نیستم، حرف به میان آمد.
گذشت.
یکی دو سوال در مورد سایت و محتوای آن داشتند.
از صحبتهایشان متوجه شدم به تازگی سایتی را اندازی کردند.
بیشتر خوشحال شدم، چون وقتی میخواستند دوره من را ثبت نام کنند از داشتن سایت و مقاله نوشتن برای سایت نگران بودند. من در آن روزها او را به نوشتن مطلب در ویرگول تشویق کردم.
همین اتفاق و موضوع باعث شد دوباره به دنیای محتوا از نگاه اینستاگرام برگردم. درست است که بعد حدودن سه ماه وقفه راحت نیست ولی در سایتم نوشتن و تولید محتوا متوقف نبود.
من اینجا و سایر رسانههایم هستم به عنوان یک نویسنده، تولیدکننده محتوا و به خصوص به عنوان یک مدرسی که مسئول آموزش خود و سایرین در این حوزه یعنی نوشتن و تولید محتوا و توسعهی فردیست.
چون از همان ابتدای شکلگیری جهان فکر فرزانه کردلو در پی آموزش خودم و بعد آموزش آن آموخته به دیگران بودم و هستم.