چند روز پیش در گروه تلگرامی سمپوزیوم توسعه فردی یکی از دوستان گروهی در مورد نویسندگی و داستان نویسندگی تشکیل داده بود که متأسفانه آن را حذف کرد. ابتدا بگویم که این گروه به چه دلیل تشکیل شد. تقریباً دو ماه پیش در ابتدای جلسات این دوره آقای شاهین کلانتری گفتند که هر کسی بر حسب موضوع مورد علاقه خود گروهی را با چند نفر تشکیل دهد و با نوشتن مرام نامه و مدیریت آن گروه را پیش ببرد. خیلی از هم دورهایهایم از جمله خودم این گروه را تشکیل دادیم. گروه من در مورد تولید محتوا بود. هر کس بر حسب علاقه به موضوع و برای کسب اطلاع بیشتر عضو یکی از گروههایی میشد که هر کدام تشکیل داده بودیم. ناگفته نماند که عضویت در هیچ گروهی اجباری نبود و هر کس دوست نداشت عضو نمیشد.
یکی از این گروهها برای همان دوستی بود که در مورد نویسندگی و داستان نویسی گروهی تشکیل داد و اگر اشتباه نکنم ۱۵ نفر هم عضو داشت و این خیلی خوب بود. این دوستمان یک مدتی بنا به کارها و مسائلی که داشتند گروه را پیش نبردند تا این که دو هفته پیش با اطلاع رسانی که در گروه سمپوزیوم توسعه فردی کردند که در ساعت پنج عصر همه کسانی که عضو گروه نویسندگی و داستان نویسی بودند بایستی حضور و مطالب را پیگیری میکردند. من بعد دو سه جلسه به طور اتفاقی پیام را دیدم چون قبلا ندیده بود و لابلای پیامهای دیگر گروه سمپوزیوم مانده بود و از چشم پنهان شده بود. وقتی متوجه شدم آن دوست عزیز فعالیتش را در گروه شروع کردن، در گروه پیام گذاشتم و گفتم من در آن ساعت نیستم و نمیتوانم حضور پیدا کنم. خلاصه چند جلسه گذشت و دیدم فقط پیامهای خود این فرد در گروه بود که پشت سر هم ردیف شده بود و به غیر از او و یکی، دو نفر کسی از اعضا به گفتگوی گروه نپیوسته بود. چند روز بعد هم دیدم کلاً گروه را حذف کردند.
از این کار دوستم چند نکته به ذهن رسید. اینکه وقتی کاری را میخواهی انجام دهی تا تهش برو یا اصلاً شروعش نکن!
دومین نکته این است که هدف از تشکیل چنین گروههایی در درجه اول ابن بود که خودمان را توسعه بدهیم و کمبودهایمان را شناسایی و نقاط قوتمان را بهبود ببخشیم. به قولی یک نوع خودشناسی بود.
سومین نکته این بود که خیلی از افراد موفقی که الان بر سر زیان من و تو افتاده است در همان ابتدا هیچ کس قبولشان نداشت با کلی تلاش و ممارست خودشان به این جایگاهی که ما الان میبینیم دست پیدا کردند. پس، موفقیت به هیچ وجه یک شبه به دست نمیآید. به طور حتم هر کدام از آن افراد اگر چند مورد از آن تلاشهایشان را برای کسب موفقیت به ما بازگو کنند انگشت به دهان میمانیم و تعجب میکنیم.
چهارمین و آخرین نکته آن که شاید روشی که در کاری پیش گرفتیم اشتباه است و بایستی قدری در کار و نگرشمان تجدید نظر کنیم. همه اینها برای خودم تلنگری به موقع بود.
در پایان خواستم یک تجربه هم از خودم در این مورد بگویم که من فرزانه کردلو هم گروهی در تلگرام در مورد خوانش کتاب دارم، منتها در گروهی که امکان گفتگو وجود دارد هیچ کس حرفی نمیزند. سکوت این دوستان دلیل نمیشود من از هدف خوانش کتاب و … دست بکشم. روزهایی بود که خیلی مشغول بودم، ولی تو ذهنم بود که بیام تلگرام برای خوانش کتاب برای خودم و بقیه اطلاع رسانی کنم. این کار باعث شده تا حالا در حال خوانش چهارمین کتاب باشیم. پس، در چنین لحظاتی به خودم میگویم تسلیم نشو و هیچ وقت کم نیار و به راحت ادامه بده. فقط همین!