از زنجان به سمت ابهر حرکت کردیم تقریباً ۲ ساعتی در راه بودیم تا به ابهر و روستای ازناب بعد هم روستای رازمجین رسیدیم. در آنجا همگی از ون پیاده شدیم. سه نفر همنورد جدید بودند که قرار بود در ادامه راه در این صعود با ما همسفر شوند؛ منتها در همان ابتدا از ادامه راه انصراف دادند و به کنار ون برگشتن تا ما برویم و بیاییم.
هوا فوق العاده بود. انگار تنها ما نبودیم که قصد صعود به آن قله با ارتفاع ۲۷۵۰ متر ارتفاع از سطح دریا را داشتیم؛ چرا که در مسیر کوهنوردهایی بودند که زودتر رفته بودن و در مسیر برگشتن بودن و در راه با سلام احوالپرسی، خداقوت و امیدواری از کنار هم گذر میکردیم. آن ها به سمت وسیله نقلیهشان شاید هم اتراقی کوتاه. در حالی که ما در مسیر صعود به کوه بودیم.
برف زیادی نبود اگر هم چند روز قبل باریده آب شده بود. در کل اطراف ما را سنگ، خاک و سنگ ریزه و در نهایت آسمان آبی و خورشیدی بالای سرمان احاطه کرده بود.
همین طور با خنده و شادی و صحبت پشت سر هم به حرکت ادامه میدادیم. تا رفته رفته داشتیم به قله ملا داغی میرسیدیم. از دور نوک قله را نشانه رفته بودیم تا به آنجا برسیم. حس خوبی داشتیم. تا اینکه وقتی نزدیک قله میشدیم زمین پوشیده از برف بود. هر بار در کلی برف قدم میگذاشتی و پایت را بیرون میکشیدی. برخی جاها به خصوص نزدیکیهای قله یک مقدار صعب العبور بود؛ منتها زیبایی خاص خودش را داشت. از این مسیر گذر کردیم تا به قلهای که از دور نشانمان داده بودیم کم کم داشتیم نزدیک میشدیم.
تا اینکه گفتن قله ملا داغی پشت این کوه قرار دارد. وقتی به قله اول رسیدیم کمی پایین تر از آن پناهگاهی از نوع کانکس کوچک مشخص بود. سرپرست و بقیه افراد با تجربه گفتند که قله ملا داغی آن است و با این گفته پشت سر هم به راه ادامه دادیم بالاخره بعد یک ربع و بیست دقیقهای به قله اصلی هم رسیدیم. تا به حال یک پناهگاهی به این شکل از نزدیک ندیده بودم. برایمان جالب بود. در آن موقعیت همه جا پوشیده از برف و کمی هم سرد بود.
شاد و خرسند بودیم چون این قله را هم با موفقیت صعود کردیم. تصمیم بر آن شد مدت زمان کوتاه نهایت نیم ساعته در پناهگاه اتراق کنیم. بعد از استراحت مسیر رفته را برگردیم. اینطور هم شد و مسیر رفته را برگشتیم.