چند روز پیش که در مورد فروشندگی و فروش پست گذاشته بودم، فکر نمیکردم این قدر با استقبال مواجه شود. خوشحال هم از توجه همه مخاطبینم. در بین این پیام ها، راستش یک پیام نظر مرا بیشتر از همه به خودش جلب کرد. یکی از دوستان پرسیده بود من کتاب نوشتم و حتی چاپ هم کردم ولی دستم مونده و نمیتوانم بفروشم.
راستی شما برای این دیدگاه و به اصطلاح نظر چه پیشنهاد و راه حلی دارید. اگر بخواهم از خودم شروع کنم. اولین بار که پیامشان را دیدم، پیش خودم فکر کردم چند تا راه برای فروش کتابهایشان به کار بردن که نتیجه نداده. چقدر برای اطلاع رسانی وقت، انرژی و دسته آخر هزینه صرف کردند. از همه مهمتر چقدر نه شنیدهاند؟! این ها سوالاتی است که مدام بایستی در ذهن خود مرور کنید. یک سخنی هم در این باره از برایان تریسی برایتان بگویم. برایان تریسی در کتاب افکارتان را تغییر دهید تا زندگی تان تغییر کند، به این موضوع ع اشاره میکند، هر چقدر در زندگی بیشتر نه بشنوید بیشتر موفق هستید. این نظر برایان تریسی برگرفته از تجربه کاریش است. او یک زمانی شغلش به گونهای بود که هر روز بایستی به تعداد مشخصی زنگ میزد که آیا آن مشتری این خدمات یا محصول را میخواهد یا نه؟! او اشاره میکند در طی روز با مکالمات بسیاری مواجه میشدم که به نه ختم میشد. یک روز در این باره داشت با همکارش صحبت میکرد. همکارش که فردی با تجربه و موفق بود به او یک راهکار نشان میدهد. بله همان راهکاری که اول صحبت هایم گفتم که در کتباش بدان اشاره کرده بود. برایان تریسی میگوید این موضوع درس های بسیاری بهم داد از آن زمان به بعد هر وقت که در پاسخ تماسی نه میشنیدم ، مصمم تر میشدم به تعداد افراد بیشتری زنگ بزنم، چون موفقیت کاریم را در نه شنیدن بسیار میدیدم
در چنین موقعیت هایی همیشه این موضوع برایم درسی میشود و تا وقتی تلاشم زیاد نبود یا کاری صورت ندادم انتظار پاداش هم نداشته باشم.
حالا با توجه به این داستان شما و موضوع بحث شما چقدر در زندکی برای تصمیمات مهم نه شنیدیدهاید!؟ و در نهایت چه اقدامی کردید؟!