
فروردین پارسال در حدود ۲ ماه در دورهای در مورد محتوا شرکت کردم که خود دوره و همه بخشهایش برایم مفید و پرفایده بود بهویژه نظم و تعهدی که در برگزاری دوره آنلاین از سوی برگزارکنندههایش وجود داشت. و نیز بر این باورم بابت آن مبلغی که در آغاز ثبتنام از من گرفته شد همه جوره نوش جانشان، چون حرفی برای نقد نداشت.
خلاصه خود دوره خیلی خوب برگزار شد و دستاندرکارانش هم در پایان دوره بازخوردشان را در قالب دیدگاه، عکس، ویدئو و لایو از طرف شرکتکنندگان دریافت و در شبکههای اجتماعی انتشار دادند. تا اینجا همه چیز خوب و طبق وعدههایی که در آگهیهای تبلیغاتیشان داده بودند پیش رفت، تا اینکه رسیدیم به بحث شیرین کارآموزی و کسانی که قبل شروع دوره و در پایان دوره با توجه به امتیازاتی که کسب کرده بودند طبق گفته مجموعه، میتوانستند در کارآموزی با کسبوکارهای برند در حوره محتوا همکاری داشته باشند.
خاطرنشان کنم که طول کارآموزی هم دو ماه بود.
خود برگزارکنندهگان دوره بر حسب شناختی که کمتر از ۲ ماه از بچهها کسب کرده بودند، هر تعدادی را به کسبوکارهای در ظاهر برند متصل میکردند و در پشت صحنه اطلاع میدادند که قرار است با شما این مجموعه هماهنگ شود یا خودتان به این کسبوکار پیام بدهید.
من هم جزو همان افراد بودم. صاحب کسبوکار آقای فلانی یکی از برندهای نام آشنای حوزه محتوا عصر همانروز به من در تلگرام پیام داد. بعد سلام و احوالپرسیهای اولیه در فایل صوتی که فرستاده بود، شرایط کار را گفته و در صورت پذیرفتهشدن از طرف من فرزانه کردلو، به مدیر محتوای آن کسبوکار معرفی میشدم. البته طبق آیدی که به من دادند، من بایستی پیام میدادم و با آن خانم مدیر محتوا هماهنگ میشدم. من هم پیام دادم و اگر اشتباه نکنم دو هفته گذشت و خبری نشد.
من هم پیگیری نکردم. تا اینکه یک روز از آنروزها یکی از دستاندکاران دورهای که شرکت کرده بودم، به من در تلگرام پیام داد و از کارآموزی و پیگیری آن کسبوکار جویا شد که من گفتم خبری نشده.
در ادامه به من گفت که ما خودمان پیگیر میشویم که ببینیم چرا خبری نشده. طبق صحبتهایی که در گروه دوره، بچهها میکردند، مشخص بود با یک سری کسبوکارهای معرفی شده تماس گرفتند و برخی هم نه. یکی، دو نفری که کسبوکارمان مشترک بود، سرنوشت مرا داشتند.
وقتی دیدم برگزارکننده دوره میخواهد بار دیگر با آن کسبوکار پیگیریهای دوباره را انجام دهد من پیشنهاد دیگری دادم. راستش از طرف خودم این کار برایم جالب نبود، یک جورایی بهم برخورده بود.
پس بدون آنکه این موضوع را مطرح کنم به آن فردی که پیگیر ماجرا بود گفتم:
اگر امکان دارد، من به کسبوکار دیگری که در طی دوره میگفتید به نیروی نویسنده در حوزه رپورتاژنویسی نیاز دارند معرفی شوم، البته اگر هنوز دنبال نیرو هستند. علاقهمندم در این مورد هم تجربیات بیشتری کسب کنم.
آن فرد هم بدون آنکه پیشنهاد مرا رد کند لطف کرد و پذیرفت که این ماجرا را پیگیری کند.
یک هفته باز از آن جریان گذشت. تا اینکه مجدد آن فرد از دستاندکاران آن دوره با من در تلگرام پیگیر شد و با فایل صوتی از من پرسید آیا کسبوکار مورد نظر در تلگرام تماس گرفتند، من هم پاسخم نه بود.
در جوابم، آن فرد گفت من پیگیری میکنم و خبر میدهم، و نیز ادامه داد آنها در مورد پیام و ارتباطات ماهم اینگونه هستند و تعهد درست و حسابی ندارند.
گذشت،شب همان روز به من در تلگرام مجدد پیام دادند که روزمهام را برایشان بفرستم. من هم چنین کردم.
یکی دو روز بعد، دوباره پیگیری از سوی آن فرد انجام شد، گفت چرا شماره تماس و آیدیم را در رزومه ننوشتم. من این دو مورد را اضافه و دوباره در تلگرام ارسال کردم. بعد یک ساعت دیدم آقایی که آشنا نبود بهم من در تلگرام پیام داده و خودش را معرفی کرده.
در چند ثانیه بعد او شروع کرد و گفت ما مثلا با این میزان مبلغ البته «کلمه» کار میکنیم و سرعت کار هم مهم است. اگر مورد تایید بودم ادامه همکاری انجام میشود فعلا تا صحبتهای بعدی. آیا میپذیرم؟
به من موضوعی در مورد سئو و هوش مصنوعی داد و البته در ادامه چند منبع انگلیسی و به همراه یک ویدئو در آپارات که برای شرکت خودشان بود را بهعنوان منبع معرفی برایم ارسال کرد.
گفت مقاله را بنویسم و ارسال کنم. من چون روی مدت زمان حساسم، سریع پرسیدم. مدت زمان را که پرسیدم، گفت، خودتان چند روزه میتوانید، البته عجلهای نیست، ولی زودتر باشد بهتر است. من گفتم ۴ روز خوب است؟. گفتم: من کار عجلهای انجام نمیدهم. گفت: قبول است فعلا با هم ادامه میدهیم و چکشکاریهای اولیه روی این مقاله حین ردوبدل کردن نظرات دو طرفه انجام میشود تا راه بیافتید و با فضای کاری ما آشنا شوید. و از همه مهمتر بیشتر با هم آشنا شویم.
من ۴ روز گفته بودم، منتها تصمیم گرفتم در کمتر از این تعداد روز آن مقاله را بنویسم و بفرستم شاید نیاز باشد سریعتر با قلمم آشنا شوند. من تا حدودی طی تجربیاتی که در حوزه محتوا با کسبوکارهای مختلف کسب کرده، در جریان بودم، اولین کار نمونه هست و بهطور حتم شاید مطابق میل طرف مقابل نباشد و در نوشتههای بعدی عیارت مشخص میشود.
من همان روز تا پاسی از شب در اینترنت با توجه به منابعی که معرفی کرده بود، مقاله را بررسی کردم و حتا ویدئوی یک ساعتواندی آپارات را هم دیدم و یادداشت برداشت. در نهایت کمتر از دو روز مقاله ۲۵۰۰ کلمه را جمعبندی کردم و مثلا پنجشنبه ظهر در تلگرام فرستادم.
گذشت و بهدنبال کارهایم رفتم و بعد حدود دو ساعت که به تلگرام سر زدم دیدم مقاله را با برایم ارسال کرده و نظرش را را در ورد در بخش کامنت بیان کرده. در ادامه گفته بود مقاله را اصلاح کنم و دوباره بفرستم.
من مقاله را که باز کردم جمله به جمله و بعضی جاها پاراگراف به پاراگراف نظر گذاشته بود، در نهایت سرتاپای مقالهام در ورد، کامنت قرمز رنگ شده بود. در آن لحظه دو حس را تجربه کردم، پیش خودم گفتم یعنی یک کلمه مقالهام هم جای امیدواری و حرفی برای گفتن نداشت. و حس دیگرم این بود که چه خوب قرار است در این مدت مثلا دو ماه در این مجموعه کلی نکته ریز و درشت یاد یگیرم.
خلاصه طبق برنامهام ساعاتی که میتوانستم خالی کردم، حتا جمعهام را به کوب وقت گذاشتم از اینترنت،اطلاعات فارسی و انگلیسی بیشتری جستجو کردم، هر چند طبق موضوع محتوای فارشی خیلی کم بود. خلاصه جمعه شب مقاله ۳۰۰۰ کلمه را تمام کردم. موضوع مقاله هم برایم جذاب و البته ناآشنا بود.
در پایان روز جمعه، بعد از جمعبندی نهایی چندینبار مقاله را خواندم و ویرایش کردم و بعد شنبه هم زمانهایی وقت گذاشتم و باز روی مقاله برای بازخوانی و بازنویسی زمان صرف کردم. اگر اغراق نکنم ۱۰۰ بار یا بیشتر مقاله را خودم خواندم تا چیزی از قلم نیافتد و با ابزارهایی که بلد بودم همه چیز را چک کردم.
در نهایت صبح ساعت ۱۱ مقاله را در تلگرام فرستادم.
پیامم را در مدت زمان کوتاهی دیده بود ولی دیگر خبری نشده تا به امروز. هر چند من تمام آن پیامها را بعد یکی دو ماه در تلگرام پاک کردم، حتا پیگیر مبغلی که با هم صحبت کرده بودیم هم نشدم. هر چند دستاندکاران برگزاری دوره، یکی دو بار پیگیری کردن، در ظاهر که میگفتند پیگیریم و مبلغی را که بینتان صحبت شده رو جویا میشویم تا بدهند. راستش حتا اگر پیگیر هم بودند و آن فرد پیام میداد نه خواستار پولم میشدم و نه جواب سلامش را میدادم، همانجا بلاکش میکردم.
در نهایت من بعد آن جریان از سوی مسئولین دوره به مدت یک ماهواندی کارآموزیم را با آنها گذارندم و همه چیز فیصله یافت، ولی آن ماجرا هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشود.
در پایان خواستم بگویم، من که به آن کارآموزی نیازی نداشتم و فقط برای محتوای دوره و آشنایی با افراد جدید در دنیای محتوا در آن دوره شرکت کردم، ولی بچههایی بودند که تمام ذوقوشوقشان این بود که به عنوان تجربه اول در حوزه محتوا قرار است با کسبوکارهای واقعی همکاری کنند.
آنها کلی شبوروز در طول دوره تلاش کردند تا کارشان دیده شود و امتیاز لازم را کسب کنند. همان افراد از سوی همکای با کسبوکارهای در ظاهر برندی که رفتار حرفهای نداشتند درآمدی از این طریق داشته باشند، منتها چنین نشد. کسبوکارهایی که برای حفظ ظاهر و رفع تکلیف و از بین نرفتن روابط بین کاریشان حاضرند هر چیزی را قربانی کنند حتا احساسات یک انسان را. من فکر نکنم آن کسبوکار برند باشند فقط شعار میدهند که برند هستند.
جهان فکر نویسندهای که برای جهانی بهتر میاندیشد


