
«آنتونی ترولوپ، بعد از نوشتن اولین رمانش در سال ۱۸۴۷، با سرعتی باورنکردنی به نوشتن ادامه داد و در طول سیوهشت سال بعد چهلوهفت رمان، هجده اثر غیرداستانی، دوازده داستان کوتاه و مجموعهای از مقالات و نامهها منتشر کرد.
ترولوپ با نوشتن در فواصل پانزدهدقیقهای به مدت سهساعت در روز به این بهرهوری حیرتانگیز رسید. راهبرد او در کتاب آداب روزانهی میسن کَری شرح داده شده است: «اگر چه این اواخر کمی به خودم آسان گرفتهام، ولی این جزو عادتهای همیشگیام بوده و هست که موقع نوشتن ساعتم را جلوی چشمم بگذارم و خودم را مجبور کنم هر ربع ساعت دویستوپنجاه کلمه بنویسم این تقسیمبندی زمانی به من کمک کرد روزی بیش از ۱۰ صفحه از یک رمان معمولی را بنویسم و اگر ۱۰ ماه با همین روال ادامه میدادم، نتیجهاش سه رمان سه جلدی در طول سال بود.»
وقتی داشتم این مثال را در یکی از فصلهای کتاب «قدرت شروع ناقص- جیمز کلییر- انتشارات میلکان» میخواندم، به نظرم آمد ما هم به عنوان نویسنده میتوانیم در مسیر دست یافتن به رویای نوشتن هر مطلبی بهویژه کتاب رُمان، این الگوی نوشتن ترولوپ نویسنده سرشناس انگلیسی را در برنامه روزانه نوشتن خود بگنجانیم.
بهطور حتم تداوم و پیگیری این کار یعنی هر ربع ساعت ۲۵۰ کلمه نوشتن انگیزهای میشود برای نوشتن در زمانهای بیشتر از روزمان. چون داریم نتیجه کارمان را در مدت زمان مثلا یکربع میبینیم. صد البته به مرور این کار عاملی میشود تا با نوشتههای بیشتر و تحقق رویاهای نوشتن بیشتر روبهرو شویم.
جهان فکر نویسندهای که برای جهانی بهتر میاندیشد


