در این مقاله میخواهم در مورد ونسان ون کوگVincent Willem van Gogh نقاش معروفی صحبت کنم و به شما مخاطبین عزیز این هنرمند کاربلد در عرصه طراحی، نقاشی و … را بشناسانم. به طور حتم خیلی از شما شاید اسم این نقاش مطرح را حتی برای یک بار هم نشنیده باشید، شایدم هم بلعکس همانند من اطلاعات نسبی از این هنرور خلاق داشته باشید که نخواست تقلید کند و تنها خواستهاش این بود به معنای واقعی درکش کنند و زبان ساده نقاشی هایش را دریابند.
دلیل انتخابم برای معرفی ونسان ون کوگ این آرتیست نام آشنا هلندی آن بود که او هم مثل خیلی از هنرمندان به حق در روزگار خود مورد بیمهری مردم قرار گرفت و به عبارتی نه تنها افراد عادی، بلکه حتی نقاشان مشهور دنیا و به ویژه نقاشان نامی فرانسوی که هم دوره ونسان ون کوگ بودند درک درستی از آثار بینظیر او نداشتند.
این را هم بگویم که چرا یک دفعه این ایده به فکرم رسید که در مورد این آرتیست بینام و نشان و نابغه روزگار خود که بین سالهای (1853-1890) در این کره خاکی زندگی کرد، دست به قلم شوم.
واقعیت آن است که دقیقا یک روز قبل از شروع سال 1399 و آغاز جشن نوروز باستانی ما ایرانی ها شب هنگام، شبکه چهار داشت فیلم سینمایی “بر دروازه ابدیت” که در مورد زندگی ونسان ونکوگ بود پخش میکرد و من به طور اتفاقی با عوض کردن کانال تلویزیون متوجه این فیلم شدم و به تماشای آن نشستیم.
بگذریم. البته پیش از این هم ونسان ونگوک را به واسطه برادرم میشناختم البته نه خیلی زیاد. چون رشته یکی از برادرانم بیارتباط با هنر، نقاشی، طراحی و … نیست. از همان سنین کودکی و نوجوانی با دنیای هنرمندان تا حدودی آشنا بودم و هستم و به نوعی بیگانه نیستم.
ونسان ونگوک این نقاش حاذق و توانمند با این که در زادگاهش در یکی از روستاهای کشور هلند متولد شده بود، منتها بیشتر روزگارش را در فرانسه و .. گذارنده است.
خیلی نمیخواهم به جزئیات زندگی ونگوک بپردازم فقط میخوام بگویم برای یک هنرمندی همچون ونسان که هیچ تقلیدی در کارش نیست و فقط با دیدن نقاشی های هنرمندان معروف در گالری ها ایده میگرفت و به شیوه خودش افکارش را بر صفحه بوم نقاشی میآورد،خیلی سخت است که اثری را خلق کند، اما کسی نباشد که برای درک و توجه آنها زمان صرف کند. بخصوص قضیه زمانی بغرنج میشود که قدری هم متفاوت تر از دنیای اطراف خود فکر و اندیشه کنی.
ونسان ون گوک هم یکی از اساتید برجسته نقاشی سبک پست امپرسیونیست بود که در زمان خود قدری متفاوت تر از بقیه نقاشان بر روی بوم نقاشی اثر خود را خلق میکرد.شاید در نوع خود رئال(واقعی) کار میکرد و نقاشی هایش جان داشتند
اکثر اوقات،این شیوه نقاشی و طراحی برای بسیاری در آن زمان خوش نمیآمد. زمانهایی بود که بچه های مدرسه به هنگام بازگشت از مدرسه در راه با ونسان روبرو میشدند او را مورد آزار و اذیت قرار میداند و مسخرهاش میکردند.حتی در بخشی از فیلم به عینه دیدم که بچه ها در حالی که با تعجب میپرسند که این ها چیه که میکشی!! معلم مدرسه به آنها گفت به او نزدیک نشوید او دیوانه است طرحهای عجیب و غریب میکشد، او که نقاش نیست!!!!!فقط اسم خود را نقاش گذاشته !!!
دیگر زیاد توضیح نمیدهم. اگر تحصیل کرده یک جامعه که دارد فرزندان آن جامعه و گروه را پرورش میدهد با چنین تفکری، ذهن بچهها را شکل میدهد وای به حال باقی افراد!!!
همین قدر بدانید با تمام بیتوجهی و کم لطفی که از جانب نه تنها عوام بلکه دوستداران نقاشی بر او صورت گرفت، اما همیشه و هرجا توسط برادرش به نام تئو که چهار سال از او هم کوچکتر بود حمایت همه جانبه میشد.
کار برادر ونسان این بود که تابلو نقاشهای نقاشان مشهور را به عنوان واسطه در نمایشگاهها به فروش میرساند. او حتی نقاشی های برادرش را هم در فضایی به مانند گالری به معرض نمایش گذاشت بلکه روزی آنها هم به فروش برسند، او به خوبی زبان نقاشی های برادرش را درک میکرد، اما مردم آن دوره این طرح های عجیب را نقاشی نمیدانستند و علاقهای هم برای خرید و فروش آن نداشتند.از نظر آنها و بسیاری اشخاص دیگر،” ِگل مالیدن روی بوم نقاشی” بود.
در حالی که همین الان نقاشی ها و طراحی های ونسان ونگوک بالغ بر2000 اثر که برخی را هم در زمانی که از لحاظ روحی اوضاع خوبی نداشت در بستر بیماری کشیده در موزه های مطرح و نامی دنیا به نمایش گذاشته میشود و در برخی گالری ها با ارقام بسیار بالایی به فروش میرسد. حتی نقاشی های چاپ شده آن در خانه های آدمهای عادی که سواد نقاشی هم ندارند به عنوان تابلو بر دیواره خانه نصب شده است.
در حالی که ونسان ون گوک در زمانی که زنده بود، بخصوص در دو و سه سال اواخر زندگی که بیشترین طرح های خود را هم در این سالها در بوم نقاشی به تصویر کشید فقط توانست یکی از آنها را به فروش برساند. واقعا خیلی قابل تأمل است؟!!
او دوست داشت، همه مردم نقاشی هایش را به معنای واقعی درک کنند. او همیشه در نامههایش به برادرش تئون یادآور میشد هر کس به نوعی میخواهد افکارش را بیان کند،یک نویسنده با نوشتن و یک نقاش هم با تصویرگری کردن و باقی هنرمندان هم به نوعی….
ونسان کسی بود که در اواخر زندگی خود به غیر از برادرش تئو توسط شخص دیگری حمایت نمیشد. او در طول مدت زندگی خود در بسیاری از برهه ها در تنهایی به سر میبرد. این موضوع او را بسیار رنج میداد. در کنار این موضوع او از سویی نگران وضعیت مالی خود در آینده بود و همیشه آرزو داشت یک زمانی از طریق نقاشی هایی که میکشد به چنان ثروتی دست یابد که بتواند تمام لطف و مهربانی های برادرش تئو را جبران کند، منتها این آرزو تا زمانی که زنده بود به واقعیت مبدل نشد.
ونسان درست است که در خانواده متوسطی بزرگ شده بود، اما خود را جزو گروه کارگر میدانست و در بسیاری از نقاشیهایش زندگی جامعه کارگر و سطح پایین را به تصویر کشیده و “سیب زمینی خواران” یکی از آنها میباشد. ونسان آثار فوق العادهی دیگری همچون شب پرستاره، مزارع گندم و …..و نیز چند پرتره از تصویر خود به یادگار گذاشته است.
طبق گفتهی برخی علت مرگ او در سال 1890 خودکشی اعلام شده و بدین شیوه دنیا را بدرود گفته. دنیایی که در زمان خود، او را به عنوان هنرمند نقاش نمیشناخت و صد افسوس که پس از مرگ ونسان، او به کمک نقاشیهایش زبان گشود و خود را معرفی کرد و گاهی چقدر زود دیر میشود.
تئو برادر ونسان هم یک سال بعد از مرگ برادرش درگذشت.سالها پس از مرگ ونسان ون گوک او همچنان در گمنامی به سر میبرد.
تا این که یک روز، چند سالی که از مرگش گذشته بود از طریق زن برادرش یعنی تئو که درک بهتری از نقاشی های ونسان ون گوک داشت دوباره او را پس از مرگش زنده کرد. او با تلاشهای فراوان ونسان را با دنیا آشتی داد تا از آن تنهایی و گمنامی درآید و ارزش و اعتبار ذهن خلاقش را به مردمان غافل یادآور شود و به عبارتی به رخ بکشد.
او تمام نامههای ونسان و برادرش تئو را که بین دو برادر رد و بدل شده بود را به معرض نمایش گذاشت تا حداقل در نبود او، زبان دومی برای بیان احساساتش باشد.این یکی از روش هایی بود به کارشناسان کمک میکرد دلیل هر کدام از نقاشی ها و رنگ هایی که در آن استفاده کرده را بدانند و بیشتر به دنیای درونی ونسان پی ببرند.
سخن پایانی این که، امیدوارم توانسته باشم در فضایی همچون وب سایت جهان فکر، ونسان ون گوک این هنرمند نابغه و فیلسوف را به خوبی آن گونه که شایسته اش بود، به همه اهل هنر و غیر هنر معرفی کرده باشم.
بازخوردی بر زندگی ونسان ونگوک از نگاه دیگر
(نویسنده و گوینده داستان: فرزانه کردلو )
روحش شاد و یادش گرامی